در مورد ارتباط بین قرآن و ادیان ابراهیمی تا به حال کارهای زیادی انجام شده است. انبوهی از مطالعات را داریم که به ارتباط بین آموزههای قرآن با دین یهود و دین مسیحیت پرداخته اند. زمینهای که در آن به شدت با خلأ روبه رو هستیم حوزه ادیان ایران باستان خصوصا دین زردشتی است.
البته ادیان ایران باستان محدود به زردشتی نیست و میتوان دین مانوی و آیین میترایی را هم در بر بگیرد. ما مطالعات مهمی در ارتباط با قرآن و دین زردشتی مشاهده نمیکنیم. البته کسانی سعی کردند به ارتباط اسلام با دین زردشتی بپردازند به ویژه تلاش کردند ثابت کنند پیروان دین زردشتی اهل کتاب هستند.
از این بابت، آثاری وجود دارد، ولی اینکه به طور خاص ذره بین خود را روی سطور قرآن بگذاریم و در آیات قرآن دنبال اطلاعاتی بگردیم که به این دین ارتباط دارد، با خلأ زیادی مواجه هستیم. از سوی دیگر، چون در ایران زندگی میکنیم و ایرانی هستیم و سوابق فرهنگی کشورمان برای ما مهم است، این مسئله خیلی اهمیت دارد. شاید دین زردشتی برای مستشرقان اولویت نداشت، ولی برای ما میتواند به عنوان اولویت مطرح باشد؛ لذا موضوع ارتباط بین آموزههای قرآن و آموزههای ادیان ایران باستان همیشه برای من موضوعی مورد توجه بوده است.
باید بپرسیم آگاهیهای مربوط به ادیان چه گرهی از کار ما باز میکند و چه کمکی به ما میکند. گاهی دنبال ارضای کنجکاوی هستیم، ولی مسئله من فقط ارضای کنجکاوی نبود و صورت مسئلههای مهمتر داشتم. حداقل دو مسئله مهم پیش روی ماست. نکته اول این است که ما میدانیم از لحاظ ترتیب تاریخی، اسلام زمانی ظهور کرده است که مدتها از وجود دین زردشتی میگذشته و این یک امر واضح است. به همان اندازه که دین یهود و مسیح پیش از اسلام وجود داشته اند، دین زردشتی هم بوده است. دین مانوی هم دویست سال قبل از اسلام وجود داشته است.
اگر با آموزههایی مواجه شویم که به عنوان آموزه اسلامی مطرح باشند و این آموزهها در دین زردشتی و دین مانوی هم وجود باشند، به شدت برای ما پیام دارد و آن این است که اگر آنچه قرآن به ما میآموزد در متون دینی ایران پیش از اسلام وجود داشته باشد، به هیچ روی نمیتوانیم این ادیان را به کلی کنار بگذاریم. برای فردی که مؤمن است، یک راه وجود دارد و آن این است که معتقد شود این متون ریشه در وحی دارند و کسی که مؤمن نیست بگوید مطالب قرآن وام گرفته از این متون است. این صورت مسئله اول بود. نکته دوم این است که خیلی مواقع مانند هر متن دیگری، در ارتباط با قرآن دچار پیچیدگیهایی در متن هستیم.
گاهی در قرآن عباراتی وجود دارد که فهمش ثقیل است و به اطلاعات بیشتری نیاز دارد. یعنی با اطلاعات متعارف متوجه نمیشویم این آیه درباره چه صحبت میکند. اینجا هم مقایسه سطور قرآن با اطلاعاتی که از ادیان پیش از اسلام داریم میتواند در راستای فهم عمیقتر کمک کند. یعنی از یک مطالعه مقایسهای بین متن قرآن و متون بازمانده از ایران پیش از اسلام در راستای گره گشایی و تفسیر بهتر از بعضی آیات کمک بگیریم. این هم مقدمه دوم من بود که روشن شود دنبال چه هستیم.
علاوه بر بحث یکتاپرستی که یک فخر برای ایرانیان است و سابقه شرک را در میان ایرانیان نمیبینیم، باید بگوییم گاهی عباراتی که درباره خدا و معرفی خدا به کار برده میشود آن قدر به هم نزدیک است که انسان را به فکر فرو میبرد. مثلا قرآن میفرماید: «هو الاول و الآخر» یا میفرماید «لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار».
عبارتی از یسنا میخوانم که میگوید: «ای مزدا اهورا، هنگامی که دریافتم تویی آغاز و تویی انجام و تویی شایان پرستش...» و در ادامه گفته میشود که چشمها او را نمیبینند. بارها در متون دین زردشتی به صراحت این آموزه را میبینیم که خدا با چشم دیده نمیشود در حالی که این موضوع در دوره اسلامی محل بحث و مناقشه میان علما بوده است.
یعنی گروهی از علمای دینی معتقد بودند با چشم سر میشود خدا را دید. این نشان دهنده فرهیختگی ایرانیان بوده است. موضوع قدرت فراگیر خداوند و این را که قادر متعال معرفی میشود در یسنا نیز مشاهده میکنیم که تصریح میشود او قادر و قاهر است. گاهی حتی توضیحاتی درباره «هو الاول» در عبارات حدیثی ما آمده است که نظیرش را در یسنا میبینیم. یعنی توضیحاتی درباره مفهوم «هو الاول» داده میشود.
از این موارد بسیار زیاد است و فهرست بلندبالایی جلو من قرار دارد. یکی از موضوعات پیچیده آیه ۳۵ سوره نور است که میفرماید: «ا... نور السماوات و الارض مثل نوره کمشکاه»، و خدا را روشنایی آسمان و زمین معرفی میکند. این آیه هم مفسران را به شدت درگیر خود کرده است هم متکلمان را. «بندهش» یکی از متون دینی کلامی به زبان پهلوی است که یکی از منابع مهم در شناخت فلسفه و کلام زردشتی به شمار میرود. در آغاز این کتاب تبیینی میبینید از اینکه اهورامزدا را روشنایی ازلی معرفی میکند.
در آنجا توضیح داده میشود چگونه از اهورامزدا روشنایی ساطع میشود و روشنیهای عالم به وجود میآید. وقتی آیه «نور السماوات» را نگاه میکنیم، میبینیم تصورمان این است که نور فیزیکی است و خدا مادی نیست؛ لذا باید آیه را به استعاره حمل کنیم، ولی در تبیینی که در بندهش ارائه میشود، راجع به یک پدیده مادی صحبت نمیکند بلکه درباره امر فرامادی صحبت میکند و روشناییهای دیگر مخلوق اهورامزدا هستند.
برخی میگویند دین زردشتی شیطان را یک امر اصیل میداند. واقعا این طور نیست و در بخشهای مختلف اوستا با این پدیده مواجهیم که شیطان را مخلوق خدا معرفی میکند. بحث مهلت دادن به اهریمن از سوی اهورامزدا مطرح میشود و اینکه پس از پایان مهلت، اهریمن وجود نخواهد داشت. پس اهریمن شریک اهورا نیست بلکه مخلوق اوست و توانسته است فرصتی از خدا دریافت کند، مانند آنچه در قرآن میبینیم. این یک شباهت ظاهری نیست بلکه یک ارتباط آموزهای بسیار قوی است که بین قرآن و اوستا مشاهده میکنیم. در ادیان ایران میتوانیم مسیری را شناسایی کنیم که ربطی به دین زردشتی ندارد.
یک مسیر دینی است که در آن، زمان خدایی میکند. این مسیر دینی به ایران اختصاص ندارد و آن را در دیگر ملتها هم مشاهده میکنیم. در ایران باستان، زروان خدای زمان است. البته نسبت زروان با اهورامزدا میان دین شناسان مورد چالش بوده است. ما نفوذ این جریان را در دین زردشتی هم میبینیم و پژوهشگران نشان داده اند کجا رد پای زروانیسم را مشاهده میکنیم. آنچه میخواهم توجه دوستان را به آن جلب کنم ترجمه زروان به زبان عربی به صورت دهر است. دهر به معنای روزگار و زمان است.
حدیثی داریم منتسب به پیامبر (ص) که میفرماید: دهر را ناسزا نگویید. ا... همان دهر است. وقتی این عبارت را میخوانید، احساس میکنید تئولوژیسین زروانی این جمله را میگوید. اینکه ا... همان دهر است، ترجمه اش این است که اهورامزدا همان زروان است. آیهای در قرآن هست که از قول مشرکان میفرماید: «ما یهلکنا الا الدهر» یعنی مشرکانی وجود دارند که باور دارند آنچه ما را هلاک میکند روزگار است. اینجا شما میتوانید زروان را مشاهده کنید که چگونه در عربستان گروهی از مشرکان معتقد به هلاک کنندگی روزگار بودند.